- سر جنبانیدن (حَ کَ دَ)
تحسین کردن. (غیاث) (آنندراج) :
گرچه در پای تو افتم چه شود
که سری بر سخنم جنبانی.
انوری.
بیت بیت همه را دیده و سنجیده بخوان
شاعر است آنکه تو بر شعرش سر جنبانی.
سنجر کاشی (از آنندراج).
، امتناع از کاری. (غیاث). منع کردن از کاری. (آنندراج) ، ریشخندکردن: و خردمندان دانستندی که نه چنان است و سری می جنبانیدندی. (تاریخ بیهقی)
گرچه در پای تو افتم چه شود
که سری بر سخنم جنبانی.
انوری.
بیت بیت همه را دیده و سنجیده بخوان
شاعر است آنکه تو بر شعرش سر جنبانی.
سنجر کاشی (از آنندراج).
، امتناع از کاری. (غیاث). منع کردن از کاری. (آنندراج) ، ریشخندکردن: و خردمندان دانستندی که نه چنان است و سری می جنبانیدندی. (تاریخ بیهقی)
